احتیاط! دل ها شکستنی اند!
نه اینکه ذوق نداشته باشم از خریدش؛ نه. منتها وقتی بارها بازخوردهایی دریافت کردم که ناراحتم کرد، تصمیم گرفتم خیلی ذوق و شوقم رو نشون ندم؛ یا حداقل نشون هر کسی ندم.
همین بار آخری، وقتی هیجان اولیهی آبجی کوچیکه رو دیدم از دیدن تبلتم، و بعدش یهو توی خودش رفت و فهمیدم یاد همکلاسیها و دوستهای خودش افتاده که تبلت دارن و او نداره، راستش دلم فرو ریخت...
مشابه این رو بارها دیدهم و به خاطر همین، از یه جایی به بعد، دیگه سعی کردم داشتههام رو به رُخ نکشم یا اصطلاحا توی بوق نکنم! حالا این داشتهها میتونه هر چیزی باشه؛ از وسیلهی نو تا... حتی خانواده یا استعداد یا روحیهی خوبی که مثلا ممکنه دیگران نداشته باشن.
حتی توی این سالها، مثل خیلیها ننشستم توی وبلاگم از «او» و «مخاطب خاص» بنویسم و توصیفش کنم و مثل بعضیها داد بزنم: "آهاااااااای! منم یکی رو دارم برای خودم!" مبادا که افسردهدلی یا بیکسی این نوشتهها رو بخونه و ته دلش بلرزه...
بگذریم... حرف اینه که بیشتر باید مراقب بود. توی نوشتهها، توی حرفزدنها، حتی توی نشون دادن احساسات باید احتیاط کرد. باید حواست باشه جوری بنویسی که مایهی شادی دیگری باشی؛ شادیای که حاصل انگیزه باشه؛ انگیزهای که تو باعثش شدی. نه اینکه شادی رو ازش بگیری با تعریفها و توصیفها و گفتن حرفهایی که ممکنه یادش بندازه «نداشتن»ش رو.
به حرف دلمون گوش بدیم؛ مطمئنا میگه: "مراقب دل دیگران باش."